وقتی شنیدم نمایشگاه عکس کودکان قرار است در نگارخانهی میرک مشهد افتتاح شود، با خود گفتم حتما فرشتهها آمده اند روی زمین! دیگر فراموش کردم چه کارهای روزانهای دارم ، بی درنگ به طرف نمایشگاه روانه شدم. از لابهلای درِ نمایشگاه نور بالهای فرشتهها ریخته بود بیرون!
روی یک کاغد سفید چند تا بادبادک کشیده بودند که داشتند دوربینها را به آسمان می بردند و این شده بود پوستر نمایشگاه. حالا تصور کنید نمایشگاه ما آدم بزرگها بود چه قدر می کوشیدیم تا سبک جدیدی را در پوسترمان ارایه دهیم. و دیگر بادبادکها نمی توانستند ما و دوربینهایمان را به آسمان ببرند.
این نمایشگاه با چهل و پنج اثر از کودکان 4 تا 16 سال با موضوع آزاد و تحت عنوان " عکاسان فردا " در یک بعد از ظهر پاییزی ِ آغشته به بوی مدرسه افتتاح شد؛ به مناسبت روز جهانی کودک و به یاری " کانون هنرمندان خراسان " و " انجمن عکاسان خراسان " و با مدیریت هنری " کیارنگ علایی ".
بعضی از بچه ها که در نمایشگاه کار داشتند دست در دست پدر و مادرشان به داخل می آمدند و من لبخند فرشتهها را از نزدیک می دیدم.
عکسهای بچه ها درست مثل رنگ لباسهای تنشان خالص خالص بود. و آن قدر نگاه آنها به زندگی متفاوت و تکان دهنده بود که با خود عهد کردم همان شب برای عکسهایشان یادداشتی بنویسم.
هنرمندان بزرگی سراسر عمر خود را میکوشند تا به خلوص کارهای کودکان یا نقاشیهای آنان نزدیک شوند اما هرگز نمی توانند، زیرا نگاه کودکان برخاسته از روح درونی آن هاست و به کلیشههای زندگی ما آلوده نیست. کودکان به هیچ وجه در قید و بند قراردادهای زندگی ما قرار نمیگیرند و بدون واسطه دنیا را نگاه میکنند.
کودکان با تک تک اشخاص و اشیای اطراف خود رابطه برقرار می کنند و همهی پیرامون او می تواند موضوعی باشد برای عکس او و این یعنی آشتی با همه جای زندگی. یعنی که تنها ما آدم بزرگها هستیم که زندگی را از صافی می گذرانیم و در نهایت به علایق شخصی خود اکتفا می کنیم و این یعنی این که ما آدم بزرگها هستیم که با بخشهایی از زندگی قهر کرده ایم!
دوربین برای کودکان وسیله ای است برای ابراز محبت و نشان دادن علاقهی خود به اطرافیان. موضوع عکسهای کودکان در اکثر موارد همین طور است. برای مثال کودک جوجهی کوچک خود را در قاب دوربینش جای میدهد و صرفا برای آن که از جوجهاش عکسی تهیه کند، عکاسی میکند و نه برای چیز دیگری، و همین حس عمیق عاطفی موجب میشود که عکسهای کودکان از بار احساسی بیشتری برخوردار باشند.
عروسک کوچک، سنجاقک روی برگ، پنجرهی رنگین، مادربزرگ و خانهاش، دوچرخهی بچهی همسایه، جوجهی خوابیده، پرواز یک پرنده، مسافرت با قطار، همه و همه می توانند خالق دنیایی برای کودک باشند که به سادگی از آن نمی گذرد و آن را در کادر دوربینش قرار می دهد و با دست های کوچکش دکمهی شاتر را فشار می دهد.
به این فکر می کنم که کودکان امروز چه ابزار قشنگی برای ثبت دنیای خود دارند و کودکی آنها وقتی که بزرگ شدند با دیدن این عکسها دوباره احیا می شود. یعنی در آینده آنها هر موقع که دلشان برای عروسک خود یا مادربزرگ خود تنگ بشود، عکس آن ها را نگاه میکنند. اما ما چطور؟
عروسکمان که هم پای کودکی دوید و رفت و بازنگشت و مادربزرگ هم که دیگر در خانهمان را نزد؛ عکسی هم یه یادگار نماند از آنها به جای!
نمایشگاه عکس کودکان چیزهای زیادی را به ما یاد داد. به ما یاد داد که با زندگی آشتی کنیم. همین حالا دوربینمان را برداریم و عکسی به یادگار از پیرمرد همسایه مان بگیریم و فکر نکنیم به این که عکسمان در فلان جشنواره پذیرفته می شود یا نه؟ فکر کنیم به این که اگر فردا پیرمرد همسایهمان رفت و دیگر نیامد و ما دلمان برایش تنگ شد، بتوانیم به قاب عکس او روی دیوار نگاه کنیم.
حالا به این فکر میکنم که کودکیام مثل خواب بود. درست است: گویی که خواب بود، ز چشمم پرید و رفت!
مریم ذبیح نیا
هومن عامل بردبار
ساناز سپاهی
باران توجهی
مهدی احسانی زاد
ماهور پورقدیم
نازنین فرزانه